اسباب کشی

سلام

مشتعل از بلاگفا به بیان نقل مکان کرد

دوستانی عزیز این آدرس جدید مشتعل است

www.moshtael.blog.ir

عزیزانی هم که ما را لینک کرده بودند آدرس جدید را بنویسند

یا علی مدد

یا قاسم ابن الحسن

چه روی ناز و قشنگی چه موی زیبایی

تمام حاصل من گشته ایی تماشایی

دلیر و مرد نبردی گل رشید حسن

تو از تبار علـــی از تبار مـــولایی

و بعد اکبر لیلا ، تمام امیدم

تو بهترین هنر آموز درس سقایی

به جنگ که رفته ایی مردی شدی گل یاسم

چه هیبت علوی و چه قد رعنایی

شده امید دلم قد و قامتت مادر

به وقت رفتن و برگشتنت معمایی

تمام پیکر تو جای سم اسبان است

چقدر شبیه به دشت و شبیه صحرایی

تمام قد رشیدت مشبکی شده است

ضریح ناز و قشنگی برای بابایی

بزن بزن پر و بال ای یتیم مظلومم

بزن که تا دم دیگر کنار بابایی

کنار راس عموهای خود پریده ای و

کنار شمس و قمر ای ستاره غوغایی

یارقیه

پیرهن را یادگار مادرش را پس بده

بی حیا انگشت و آن انگشترش را پس بده

این عروسک مال تو این تکه نان را هم ببر

هر چه می خواهی بزن اما سرش را پس بده

چشم و نامحرم زیاد است بر سر بازار شام

عمه ام طاقت ندارد معجرش را پس بده

آیه آیه شد علی اکبر ، و بابایم خمید

جان زهرا آیه های کوثرش را پس بده

کل امید دل بابا علی اکبر است

مصطفی و مادر و آن حیدرش را پس بده

اصغرم را من خودم دیدم که گرگی میدرید

راس او را که ربودی پیکرش را پس بده

بی قرار اصغر است و چشم او گریان رباب

پس بیا و مرحم چشم ترش را  پس بده

آب ها مال شما و مشک ساقی مال تو

لا اقل دست امیر لشکرش را پس بده

هر دو چشمان عمویم مثل گوهر بوده اند

دست او را که ندادی گوهرش را پس بده

این عروسک مال تو این تکه نان را هم ببر

هر چه می خواهی بزن اما سرش را پس بده

بی بی رقیه

در قامت و قد مثل خود زهرایی

بر دوش عمویت تو چقدر والایی

ما را تــو به درگــه پـــدر آوردی

بی بی سه ساله ام چقدر آقایی

عباس و حسین و زینب و بعدش تو

در اوج خودش رسیده این زیبایی

از بس که شبیه فاطمه هستی تو

انــــگار که تـــو هـــم ام ابیــهایی

زینب شده مونس دل مولا و

تو مونس قلب حضرت بابایی

عالم همه مجنون تو و شک کردم

بی بی تو رقیه ایی ، و یا لیلایی

در کرببلا و در اسارت بی بی

تو یاور و یار زینب کبری یی

شد منزل تو کنج خرابه اما

تو دختر شاه جنت الاعلایی

در کرببلا بر سر آن معجر تو

بر پا شده بی بی گلم دعوایی

تو تشنه ایی اما به خدا بی بی جان

در فکر ترک های لب سقایی

از غصه ی تو جهان به خود می پیچد

تو اوج تمام غصه و غم هایی

سقا

{عشق سوزان است ،بسم الله الرحمن الرحیم

هر که خواهان است ،بسم الله الرحمن الرحیم}

بهر شیر بیشه و مرد علمدار سپاه

خیمه زندان است ،بسم الله الرحمن الرحیم

او کمر بسته که از دشت بلا آب آورد

ذکر باران است ، بسم الله الرحمن الرحیم

اذن میخواهد که در این معرکه غوغا کند

ذکر یزدان است ، بسم الله الرحمن الرحیم

او رجز خوان میشود با ذکر زهرا و علی

مرد میدان است ، بسم الله الرحمن الرحیم

قلب لشکر را نشانه میرود چون ذولفقار

تیغ بران است ، بسم الله الرحمن الرحیم

تیغ در دستش چو رعد و نعره میزد همچو باد

رزم طوفان است ، بسم الله الرحمن الرحیم

هیچ کس جرات ندارد رو به روی او شود

شیر خندان است ، بسم الله الرحمن الرحیم

هر طرف میچرخد و ذکر لبش حیدر مدد

وقت جولان است ، بسم الله الرحمن الرحیم

خواهر او {ان یکاد} میخواند و در خیمه ها

صوت قران است ، بسم الله الرحمن الرحیم

در میان علقمه از هیبت سقای دشت

آب لرزان است، بسم الله الرحمن الرحیم

آب را برداشت و ذکر ترک های لبش

خیمه سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم

دست او از پیکرش افتاد اما ذکر اوست

اصغر عطشان است بسم الله الرحمن الرحیم

مشک را گاهی به دست و گاه دندان میکشد

مشک حیران است ،بسم الله الرحمن الرحیم

بر زمین افتاد و یا ادرک اخا سر میدهد

فصل حجران است ، بسم الله الرحمن الرحیم


در ره عشق حسین ابن علی

جان چه ارزان است ، بسم الله الرحمن الرحیم

...........................................................................

بیت اول متعلق به آقای مهدی جهاندار میباشد

 


 

یا قمر بنی هاشم

از روز ازل عشق تو در دل جا شد

در آل علی منصب تو سقا شد

گر مستم و مجنون و هوایی آقا

تقصیر تو شد ، بس که رخت زیبا شد

هر قطره که از مشک شما میریزد

بر روی زمین آمده و دریا شد

بر روی زمین بین ملائک آقا

بهر شدن خاک رهت دعوا شد

شد آب حیات جرعه ایی از مشک تو و

گردی ز غبار قدمت موسی شد

جنگ آور اربابی و آقا ، صفین

تمرین نبردت شده و غوغا شد

از صورت ماه تو نگویم زیرا

هر کس که شنید از رخ او شیدا شد

ای ساقی تشنه لب ارباب غریب

از چه بدنت نقش تن صحرا شد

شق القمر ، این واژه عمو جان عباس

وقتی به سرت خورده عمود معنا شد

بر روی سرت بس که قشنگ است عباس

در کرببــلا ولـــوله و دعـــوا شد

باگفتن یا اخا یقین کردم من

آخر به خدا مادر تو زهرا شد

 

زهرای سه ساله

این فکر اسیری تو بابا را کشت

یاد دو لب خشک تو سقا را کشت

خون میچکد از ترک ترک های لبت

شرمندگی از روی تو دریا را کشت

پهلوی تو مثل مادرت شد اما

دندان شکسته تو زهرا را کشت

چشم تو و ماه و یاد عباس ، ای وای

آهی که کشیده ایی همه ما را کشت

جامانده ایی از قافله و تنهایی

بی بی به خدا بغض تو صحرا را کشت

در کنج خرابه ، تو ، سر بابایت

این غصه میان روضه ها ما را کشت

راس پدرت آمده پیشت بی بی

درد دل تو زینب کبری را کشت

آخر ز غم پدر تو هم دق کردی

این روضه ی تو تمام دنیا را کشت

مادر جان

من را برای خود سوا کن مادر

یک بار برای من دعا کن مادر

بک بار بیا و جان هر سه پسرت

امشب مرا پسر صدا کن مادر

یا رضا

من زائر توام ولی غافل از این شدم

آقا مجاورم تو به هر جا بوده ایی

حیدر صفدر

هر شیعه ایی ز نور رخ حیدر است و بس

این دل همیشه بر در او نوکر است و بس

در درس عشق ، روز نخست و شروع درس

گفتم به این دلم که علی دلبر است و بس

حیدر امیر قلب و دل یاس مصطفی

زهرا برای شاه جهان همسر است و بس

هر شیعه زیر سایه ی لطف ابوتراب

این سایه زیر چادر این مادر است و بس

حب المتین که راه نجات دو عالم است

از تار و پود گوشه ی این معجر است و بس

گر چه حسن ، حسین و ابالفضل بوده اند

اما انیس قلب پدر دختر است و بس

هر کس رسد به منزلت یوسف نبی

تازه غباری از قدم قنبر است و بس

فرمانده ی تمام قوای دو عالم است

سرلشگر سپاه خدا صفدر است و بس

 هر کس که شد محب شما مرتضی علی

کارش همیشه با می و با ساغر است وبس

وصف علی و درک مقام ابو تراب

در انحصار خالق و پیغمبر است و بس


یا امام رئوف

مستی همیشه میکنم با یادت

کردم به غلامی سرایت عادت

من را دچار به درد عشقت کردیی

یک شب تو کنار پنجره فولادت

یا حسین

عمریست که از عشق شما بی تابم

من بنده ی تو ، و  تو شدی اربابم

هر شب به امید دیدنت در رویا

با دیدن عکس کربلا می خوابم


یا زینب

با قد خمت چه با شکوهی زینب

محکم تو همیشه مثل کوهی زینب

ارباب سفینه النجات است ولی

در کشتی او تو همچو نوحی زینب

یا شیخ الائمه

توی ای امام غریبم چرا زمین خوردی ؟

شما به خاطر دین ما زمین خوردی

میان کوچه هزار بار سجده کردی تو

میان کوچه برای خدا زمین خوردی

طناب و مرکب و نامردمان بی غیرت

شما و پیری و این درد پا ، زمین خوردی

تو هم شبیه ابالفضل مادرت دیدی ؟

که بغض کردی و آقا بی هوا زمین خوردی 

شبیه موج خروشان که در تب و تاب است

بلند گشتی و بعدش شما زمین خوردی

قدت شبیه الف بود گشته ایی چون دال

قدت خمیده و با قد تا زمین خوردی

به مادر تو که آقا جسارتی کردند

شبیه مادرت خیر النسا زمین خوردی

میان کوچه ی تنگی اسیر سلسله ایی

شبیه زینب کبری شما زمین خوردی

تو هم شبیه کبوتر که زخمی و تنها ست

دوباره پر زدی اما بی صدا زمین خوردی

به یاد ناقه و طفلی که بی هوا افتاد

همیشه بوده ایی تو هر کجا زمین خوردی

چرا تمام تنت گشته زخمی ای آقا

دوباره گشته جسارت یا زمین خوردی

حسین

این دل برای تو سراسر شور است

عشقت میان ظلمت دل نور است

هر کس به طواف تو ببندد احرام

حجش قبول و سعی او مشکور است

یا فاطمه المعصومه

از باد گرفتن ز شما نام و نشانی

من ذره ی خاکم که گذشتم ز جهانی

حالا که رسیدم به پر چادر پاکت

بی بی نکند چادر خود را بتکانی

با غصه و درد آمده ام سوی تو بی بی

حا شا که منه غم زده از خویش برانی

عقلم که فدا شد دل من هم به فدایت

ماند ست برایم فقط این عمر جوانی

من بی کس و کارم ، و شما یار غریبان

و الله که من اینم و والله تو آنی

گر ضامن آهو شده سلطان خراسان

تو شاه قمی که به سگی داده امانی

عمریست که دنبال حریم گل یاسم

عمریست که گیرم من از او از تو نشانی

دل تنگ حسینم ، و تو این نوکر خود را

بی بی چه شود گر به حریمش برسانی

.......................................................................

از قوم می نویسم برای بانوی قم

ارباب

مجنون ولی همیشه عاقل هستم

من عبد و مرید مکتب دل هستم

گر ناقصم و بدون معنی اما

در پازل هیئت تو کامل هستم

ای راس روی نی

هر باد میان گیسوی تو تاب می خورد

لطمه شده به صورت مهتاب می خورد

منم غلام علی

علی امام من است و منم غلام علی

شراب ناب خدا می چکد ز جام علی

تمام جنت اعلا و هر چه در او هست

تمام آن شده یک جا ققط به نام علی

زمین به لرزه در آمد ،و موج دریا شد

در آن زمان که زمین خورده یک دو گام علی

صدای ناز و قشنگش به نا کسان نرسد

حق بده که نگویند پاسخ سلام علی

علی مع الحق و حق ز حیدر کرار

و غیر او نا حق ، و حق تمام علی

به جان هر چه جوانمرد هست نمی دانم

خدای من چه بگویم من از مرام علی

دلم کبوتر مشهد گهی کبوتر توست

دلم ز بام علی می پرد به بام علی

پری زدم به هوایش ولی نمی دانم

چگونه شد که شدم من اسیر دام علی

مجنون توایم

ذکرت میان سینه غوغا کرده

در دل همیشه روضه بر پا کرده

مجنون توایم و این دلم می ماند

مدیون عنایتی که زهرا کرده

غیر تو کسی مولا نیست

جو دل من از عشق تو طوفانی ست

خورشید دلم به اذن تو نورانی ست

اخبار هواشناسی دل می گفت

این دل ز غم تو تا ابد بارانی ست

از عشق تو دریای دلم مواج است

اعلام شده که وضع من بحرانی ست

تا نام تو گفته ام دلم زلزله شد

عمریست که حاصل دلم ویرانی ست

آتش زده بر کل وجودم عشقت

آقا به خدا که آتش سوزانی ست

محکوم به حبس ابدم ،این دل من

در بند دو ابروی شما زندانی ست

تا کور شود هر آنکه نتواند دید

گویم که به غیر تو کسی مولا نیست

شق القمر

عباس برای خواهرش تاج سر است

در دامن زهرا و علی چون گوهر است

هر چند نگوید او به زهرا مادر

والله که او برای زهرا پسر است

ارباب حسین مدینه ی عشق و صفاست

عباس برای شهر او باب و در است

یک نیم حسین و نیم دیگر عباس

بالله که این معنی شق القمر است

شاگرد کلاس رزم حیدر بوده

در باغ دلاوری حیدر ثمر است

ابروی هلال خود چو درهم بکشد

هر ارتش و هر لشکری زیر و زبر است

ارباب همیشه دست او می بوسید

از بس که ابالفضل شبیه پدر است

هرجا که زینب و رقیه هستند

عباس همان حوالی و دور و بر است

هر کس که بنازد به جمال یوسف

بی شک که از ماه علی بی خبر است

هر کس که دیده تیغ ابرویش را

مجنون شد و شبیه من در به در است

گر در پیه نوری بیا کرببلا

یک سو حریم شمس و یک سو قمر است

امام هادی

تو آب و آینه ای شبیه دریایی

تو از زلال ترین های نسل دنیایی

شده علی نامت ، و مرتضی لقبت

امیر من تو چقدر شبیه مولایی

برای این شدی تبعید هر که دیده تو را

شده هوایی و مجنون بس که زیبایی

ببین که مادر دشمن برای حاجت خود

کند نذر تو آقا تو بس که آقایی

تو از سلاله ی حیدر دلیر و مرد نبرد

ولی شده آقا اقتضا شکیبایی

پدر برای شما روضه ی حسین می خواند

میان هر شب و روز به جای لالایی

برای این تخریب مرقد و حرمت

تو از تبار حسین غریب زهرایی

دوباره پر زده دل به سوی بام حسین

به رسم عاشقی و به رسم شیدایی

ببین که بیتابم برای کرببلا

برات من شده آقا لنگ امضایی

مادر

بخشید خدا به احمدش کوثر را

باغ گل یاس و عطر نیلوفر را

از بس که نبی به فکر امت بوده

بخشید به او شفیعه ی محشر را

با آمدنش میان فرهنگ لغت

تغییر بده تو معنی ابتر را

لو لاک سروده حق برای زهرا

آمد که خدا خلق کند حیدر را

آمد که به وقت غربت شاه نجف

یاری کند علی جنگ آور را

از هیبت او خدا به خود می بالد

یک دم که او به سر کند معجر را

احمد مدینه و علی چون در اوست

آمد که نام او گشاید در را

شیعه تو به زینب و حسین و عباس

تبریک بگو تولد مادر را 

یا علی

بوی بهشت از بوی اوست

راه جنون گیسوی اوست

هر که شده عبد خدا

سرمست از یاهوی اوست

مولود کعبه حیدر است

پس قبله ی من سوی اوست

او ضامن هر شیعه ایی ست

هر شیعه ایی آهوی اوست

آن یوسف مصرییتان

اندر خم یک موی اوست

لا سیف الا ذولفقار

این ذولفقار ابروی اوست

عباس اگر شد ماه ما

او قطعه ایی از روی اوست

او درب خیبر میکند

این کار یک بازوی اوست

گر حوض کوثر فاطمه ست

سر چشمه ی آن جوی اوست

در بازی عشق و جنون

میدان دل و عقل گوی اوست

از خانقاه تا میکده

هر جا که باشی کوی اوست


قسیم الجنت و النار حیدر

نوای ســــــینه ی غـــــم بار حیدر

به ملــک عاشــــقی سردار حیدر

تمام ســرنوشت خلق با توســت

قســـیم الجنــــت والنـــــار حیــدر

تمــــام زندگی را وقـــــف حق کرد

برای عالمــــی غـــم خـــوار حیدر

هر  عاشــق یک گل بی خار باشد

گلســــــتان گــــل بی خار حیـــــدر

تمام صوت خم ها یک صدا هوست

تپــــــش های دل خمـــــار حیـــــدر

تویــــی فریاد رس بر مستـــــغیثین

تویــــی بر مستـــمندان یار ، حیدر

تو عشــــق مالــک و عــمار ، ابوذر

تو عشـــق میثــــم طـــــمار حـیدر

بخواند شـــیعه از عشـــق و ولایت

بگویـــد روی نـــــی بر دار  حیـــــدر

میان اوصــــیا یکتاســـــت حیـــــدر

میان دلبـــــــران دلــــــــدار حیــــدر

میان جمــــــع خوبـــــان بهشـــتی

پســــــندیده ترین گفتــــار ، حیـدر

به وقت پاشدن زهــــــــرای اطـــهر

بگوید یا علــــی ،کــــرار ،حیــــــدر

بگوید رمــــز هســـــتی را خـدایت

بگوید یکـــــصد و ده بـــــار حیــــدر


 

 

حرف دل

شمـــــــع احســـــاس دلـــــــــم خاموش شد

چشــــــمه ی جوشـــــــان دل غم جوش شد

بانــــــــگ دل دیگر نـــــــــــوای یار نیـــــــــست

بی وفایـــــــــی با دل هم آغــــــــــوش شـــــد

رب ما شـــد پول و شـــد بیـــــــــت و طــــــعام

خرقه ی شــــــرک و ریـــــــا تــــــن پوش شـــد

ما نه به فکر مســــتمندیم و نه طفــــلان یتیــم

کیسه ی نان و نمــک باز هم علی بر دوش شد

جای ایــــــــــن که یـــــــــار گویـــــــــــد حرف دل

حرف را ما می زنــــــیم و او ســــرا پا گوش شد

او پیـــــــاپی لطـــف کرد و ما پیــــــاپی ضد لطف

از محبــــــت های پـــی در پــی دلم چموش شد

راه دنیـــــــا پر خــــــم و بـــــــی مقـــــــصد است

عشــق و مستــی ناپدید در راه تو در توش شــد

غریبی

خیمه‌‌‌‌‌ ،آتش ،دود و صدای نالـــــه ها

خار ،پا ، غریبــــی و دل دردانــــه ها

صحنه ایی که سیــــنه را آتــش زده

غنچه بود و درد دل با خـدای لاله ها

حیدر امیر المومنین

هر که نامش را خلیفه می نهند مولا نیست

هر کسی که شیر حق و صاحب عقبا نیست

امیرالمومنین باشد یکی آن هم علی ست

جز علی بو تـــراب و حیــــــدر و آقا نیست

دست روی دست بسیار است ولی دست خدا

گر علی باشد یدی از دست حق بالا نیست

هر که با حیدر نباشد مطمئنا کافر است

نطفه اش نا پاک است و جزء ما نیست

پهلوانان جـــــــهان مغلوب تیغ حیدراند

پیر بوزینه حریـــــــــف حیدر اعلا نیست

عرشیان لعنتش کنند آن که بنای فتنه کرد

غاصب حق علی جز قاتل زهرا نیست

من برای وصف بغض خود اشاره میکنم

او اگر بود سه نقطه حیف که او اینجا نیست

آیه های حق را بعد از نبی منکر شدند

این غم و غصه نمی هم از غم دریا نیست

از غدیر خم دگر چیزی نگویم فعلا

شیعیان ،گفته هایم نقل این حرف ها نیست

قاتلین فاطـــمه ، حاکمـــــین مســـلــمین

غصه از این بیـشتر در عالم و دنیا نیــست

من چه گویم از ولایــــت از غم قلـــب علی

حرف های شیعیانش که یکی دوتا نیـست

ختم مطلب حق علی ،حیدر امیر المومنین

جز یل زهرا و بابای حسین مولا نیســــــت

فدائیان تو

در میان هیئتت با دل نگاهــــــت کرده ایم

هستی و دین و جوانی را فدایت کرده ایم

با دعای مادرت ای زاده ی خیــــــر النسـاء

با فدائـــیان تو قصــــد سرایــــت کرده ایــم